وی فورروندتا (جیمز مک‌تیگو،۲۰۰۵)

“همه مردان نقابدار” در فیلم وی فور واندتا هم خشم در کار است. اما به‌نحوی دیگر: این خشم به طور متمرکز در خود شخصیت وی نهفته است. کاری که او باید بکند این است که خشم خود را به خشم عمومی گره بزند. به نظر می‌رسد که فیلم از به تصویر کشیدن این خشم طفره […]

آپارتمان (بیلی وایلدر،۱۹۶۰)

یادداشتی بر تطبیق فیلم آپارتمان و کتاب شب‌های روشن شاید اگر بخواهیم فیلم آپارتمان و داستان شب‌های روشن را در یک جمله خلاصه کنیم، بشود گفت:«انسان ذاتا موجود تنهایی‌ست!». انسان تنهاست و این بزرگترین رنج تمام عمرش، جز با اکسیر عشق تسلی نمی‌یابد. عشق و رابطه عمیق انسانی غم‌ها و درد های انسان را همچون […]

سرگیجه( آلفرد هیچکاک،۱۹۵۸)

فیلم سرگیجه بزرگترین تمنای هیچکاک در سرگیجه شانی بازشناسانه دارد، و آن هم بازشناسی خود سینماست. مخلوقی که سالها از تولدش می‌گذشت با قصه پرجذبه استاد بزرگ، یک بار دیگر تعریف شد. هیچکاک در ۱۹۵۸ تنها یک فیلم نساخت، سینما را ساخت. فیلم با یک تعلیق شروع می‌شود. اما نه تعلیق روایی بلکه یک تعلیق […]