| جُنگ جنگافروزان
| یادداشتی بر فیلم دکتر استرنجلاو
| نویسنده: آریاباقـری
دکتر استرنجلاو؛ از سیاهترین و سیاسیترین آثار کوبریک است. اثری هجوآلود و فرامتنی که با هرچیزی که بنظرش بیاید، رندانه شوخی میکند. از سیاست گرفته تا جنایت، از زندگی تا مرگ را دستخوش شوخی و استهزای روایی-سیاسی قرار میدهد. اگر Fail Safe با خودآگاهی و عملکردهای بالای ذهنی، اخلاقیات را به چالش میکشید، در دکتر استرنجلاو با هجو عملکردهای خطیر جنگی، اخلاقیات را بازتعریف میکند و به نفع خود آن را قلب میکند و به پارودی خودآگاهی دست میزند.
این پارودی باعث تغییر نگاه به مسأله و موضوع میشود. در این نگاه، جنگ دیگر خانمانسوز نیست بلکه یک اثر هنریست از نگاه یک جنگافروز. فیلم در مسیر دوست داشته شدن بمب است و به این فعل، تن میدهد. در کلام خیر – در کلام کوبریک تلاش را بر آن کرده که موقعیتهای آیرونیک، کاراکترهای طناز و لحظات کنایی خلق کند اما در نفسِ تصویر، آنان را پس میگیرد. چنان است که هر حلقه دود از انفجار بمب اتم، تعبیری نه جنگی بلکه عاشقانه میشود. تعبیر کوبریک هرچند که ضدجنگ است اما باطن تصویرش جنگطلب آست.
بحثهای شکلگرفته در فیلم، مقوله «جنگ» را علیالسويه میبیند. به عبارتی، مقوله «جنگ» برایش مدخل بحث و استراتژی برایش بهانهایست برای ورود به بحثهای ضدجنگی و موقعیتهای آیرونیک انسانی. تعبیر وارونه دعوای میانمایه مردان در اتاق جنگ و یادآوری مردان به این نکته گواه این مساله است. طنزی که در متن گنجانده میشود در تصویر ابتر میماند و فرم سیاسیاش در فرامتن بیشتر قدرتنمایی میکند تا آنچه قرار است تصویری برانداز و ریویزیونیستی از ارتش نظامی آمریکا ارائه دهد.
دکتر استرنجلاو ترکیب بیگانگی با عشق است. اما نه عشقی انسانی که بوی ماندن و بقا بدهد، بلکه هجویهای علیه بقاست که فنا را بر بقا ترجیح میدهد. هرچند که مضمونزدگی آشکارش انجمادی شخصیتپردازانه به شخصیتهای فیلم میدهد و تصویری که از دو کشور آمریکا و روسیه ارائه میکند از ساحت کلام فراتر نمیرود، ولی آنچه دکتر استرنجلاو را اثری منحصر به فرد میکند هجوگرایی هویدایی است که با زبان فاخر، با سیاسیون و نظامیون شوخی میکند.
استنلی کوبریک جنگ را به جُنگی کارناوالی، تشبیه میکند که هرچند کاراکترها برای بقا میجنگند ولی همان اندازه، بقا و زیستن را نیز با رجحانی همگرا به اهمیت جنگ، ریشخند میگیرند. دکتر استرنجلاو، جُنگ جنگافروزان است. هزینه این جنگافروزی به تماتیک اثر باز میگردد و نه به درام اثر. از اینرو روبنای فیلم مدیحهسرایی جنگی است که کوبریک، گویی در مقام دانای کل، مدحِ آن را مذمت میکند.
در فیلم سیدنی لومت – Fail Safe – جنگ بدل به مصداقی دراماتیک میشود، اما در این فیلم، جنگ در بطن روایت، به مفهوم تبدیل میشود. کویریک ماهیت جنگ را با عینکی زیباییشناسانه، به هنر بدل میکند. جنگ دیگر جنگ نیست بلکه سینک شده با هارمونی موسیقایی اعصار طلایی، جامه عوض کرده و بدل به دورنمایی از یک کلایمکس بشری میشود. اینچنین حتی هولوکاست نیز میتواند بماهو خودش، به صورت کنایی دستاوردی باشکوه به نظر برسند.
فیلم قرار است POV کسانی باشد که حامی این دستاورد باشکوهاند. اینگونه قرار است انسانیتِ نظامیان و سیاسیون آمریکا زیر سوال رود، آنهم به قیمت تقلیل هیبت هولناک و مهیب بمبی که از تلفات دهشتناکش تنها به چشمانداز هواییِ حلقهای که انفجار حاصل میکند، بسنده میکند.