رمانی پر از جای خالی…
“معرفی کتاب جای خالی سلوچ”
زنی تنها در کویر
«جای خالی سلوچ» بیشتر از اینکه جای خالی سلوچ باشه جای پر مرگانه. جای زنی که شوهرش در یک صبح زمستانی، بیهیچ مقدمه و توضیحی زن و بچشو رها میکنه و میره. اون میره و مرگان میمونه، با انبوهی از حرفها و حدیثهای مردم طمّاع و نامهربون یک دهکده کویری.
سه سال حبس
این رمان یک سال پس از انقلاب منتشر میشه و نویسندش یعنی محمود دولتآبادی گفته اون رو در ۷۰ روز نوشته. کتاب بین جلد دوم و سوم رمان دهجلدی کلیدر نوشته میشه. معمولاً دولتآبادی رو با این رمان میشناسند. مشهوره که طرح این رمان در سه سال حبس دولتآبادی توی زندان ساواک، در ذهنش شکل گرفته و بعد از آزادی نوشته شده.
طاقت بیار مرگان
خب. حالا مرگان مونده با دو تا پسر تخس و یه دختر معصوم به اسم هاجر. مرگان قهرمان این قصهست و تمام تلاشش رو میکنه تا این خونه رو سرپا نگه داره. مبادا سلوچ برگرده و دیگه چیزی نمونده باشه. علاوه بر این یک شخصیت سیاسی از مرگان رو میبینیم که در مقابل بزرگان روستا ایستادگی میکنه و دم به تلهای که براش گذاشتن نمیده. یا لااقل سخت کوتاه میاد.
یک رمان جامعهشناسانه
بین رمانهای ایرانی کمتر رمانی رو میشه مثل جای خالی سلوچ پیدا کرد که بشه از رهگذر داستانش، جامعه اون روز ایران رو هم دید. اصولاُ اگه یه نگاهی به رمانهای ایرانی که خوندید بکنید میبینید که چقدر نسبت به رمانهای خارجی درونگرایانهترند و چقدر برای نویسندگان ایرانی سخته نوشتن رمانی که حقیقتاً بتونه آینه جامعه زمان خودش باشه.
خانواده، بهمثابه تنها دارایی
ویژگی دیگه این رمان اصالت و قدر و اهمیتیه که در حاق خودش به خانواده میده. یکی از سؤالهایی که در طرح مسئله زنان مطرح میشه اینه که خانواده چه جایگاهی داره و یک زن قدرتمند چقدر از خودش رو صرف خانواده میکنه و چقدر صرف خودش. چیزی که ما در رمان جای خالی سلوچ میبینیم قدری فراتر از این پرسش ساده میره و خانواده رو در ابعادی وسیعتر طرح میکنه. مطلبی که در نوشتههای آتی این پرونده بهش خواهیم پرداخت.